مرگ ایوان ایلیچ، لئو تولستوی
تمام آنچه برایش زندگی کردهای و میکنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان میدارد.
مرگ ایوان ایلیچ صفر تا صد زندگی دومین پسر از خانوادهی ایلیا یفیموویچ است. ایوان میانگین سه پسر ایلیاست بهنوعی. او به اصلاح de la familephenix بود. خصوصیتهای اخلاقی او در مقایسه با برادرانش شاید شاخص به شمار بیاید اما چون خصوصیتهای اخلاقی بزرگان و صاحبان قدرت هست و با این مشخصهی بارز که او از همان جوانی همانقدر مجذوب بزرگان و صاحبان قدرت بود که مگس مجذوب او بولد میشود. اما تمام اینها به شیوهای چنان والا و ظریف و چنان با شایستگی و سنجیدگی صورت میگرفت که نمیشد اسم زشتی بر آنها گذاشت و از مقولهی شور و جوانی شمرده میشد که به قول فرانسویان باید"طی شود". جوانی ایوان با طی مدارج به سمت اوج سپری میشود تا خلاصه اینکه پس از شور و شرهای جوانیای که باید طی شود ایوان ایلیچ زن میگیرد و این تازه سرآغاز اضمحلال اوست.
داستان با پاراگراف جالبی شروع میشود و در انتهای پاراگراف پس از گفتن شمهای از مکان و شخصیتهای فرعی با گفتن جملهی آقایان ایوان ایلیچ هم مرد به اصل موضوع و شخصیت اصلی ورود پیدا میکند. مرگ ایوان ایلیچ با حجم کم و صد و چهارصفحهای داستانی ست زندگینامهای با راوی دانی کل و در دوازده فصل زندگینامه مانند با این توضیح که فصل اول زمان حال و فصل دوازدهم فصل مرگ است و از فصلهای دوم تا دوازدهم زندگینامهی ایوان. شکافتن و رسیدن به اینکه زندگی ایوان با طی چه مراحلی به مرگ میانجامد. داستانِ اضمحلال ایوان است؛ داستان مراحل مرگ. انسانی که روزبهروز بافاصلهای که از خانوادهاش میگیرد و پر کردن این خلأ با تمایلش به کار و صعود قلههای ترقی اداری. کار و مقامی که مثل خیلی از ماها او را به درون خود میکشد و میبلعد تا آرامآرام با مریضی ناشناخته و جانفرسایی او را به سمت مرگ سوق دهد. تنها تفاوت او با مای نوعی پرسشهای ذهنی اوست (حالا اگر زندگی من، زندگی آگاهانهام، همه گمراهی بوده باشد چه؟) از نحوهی عملکرد و رویهی زندگیاش و شکی به جانش افتاده...
ایوان ایلیچ در چهلوپنجسالگی با سمت عضویت دیوان عالی درگذشت...
پسافرواک نوشت:
1. نوشته های رنگی از متن کتاب است.
2. مرگ ایوان ایلیچ، لیو تالستوی، ترجمه ی سروش حبیبی، چشمه، چاپ سوم، 104 صفحه.